حکایتی واقعی
!
!
!
!
چند روز پیش خانم وآقایی اومده بودن مغازه ما برای خرید ،
بعد از اینکه کلی اجناس رو زیر و رو کردن و قیمت تقریبا تمام اجناس از جمله:فرش ، رو فرشی ،
تابلوفرش و ...
رو پرسیدن
خانمه برگشته میگه : ببخشید شما اینجا فروشنده اید!
بایه قیافه حق به جانب و کمی عصبی گفتم : په نه په بنده اینجا هویجم ایستادم اینجا
تا هرکی بیکاره منو بکنه تو...
که یه دفعه آقاهه با لحن تمسخر آمیز گفت:
د نه د
جواز کسبت رو بیار ما از اداره بازرگانی اومدیم و شما که طرز برخورد با مشتری رو نمی دونید باید بری غاز بچرونی!
؟
؟
؟